نابغه سهرورد
حیات و آثار سهروردی
شیخ شهاب الدین ابوالفتوح یحیی سهروردی، معروف به «شیخ اشراق»، شهاب مقتول و شیخ مقتول، «مؤسس حكمت اشراق*» و از حكمای بزرگ اسلام در قرن 6 میلادی (587 هـ.ق) است. شیخ اشراق، حكمت و اصول فقه را در مراغه نزد مجد الدین جیلی، كه استاد امام فخر رازی نیز بود، فرا گرفت و در حكمت تبحر و احاطه تمام یافت سپس به تفكّر و ریاضت پرداخت، و چند سالی را در عراق و شام به سیاحت و مطالعه گذرانید، چنانكه مشهور است در علوم غریبه نیز تبحر به هم رسانید. و در شهر حلب مورد اتهام و مخالفت فقها واقع شد، و به امر صلاح الدین ایوبی، به وسیله پسرش، ظاهر (الملك الظاهر)، توقیف شد، و بر خلاف میل ظاهر، در حقیقت به اصرار فقها و به امر صلاح الدین، در حدود سن 36 یا 38 سالگی به قتل رسید.
فلسفة اشراق علی رغم حکمت مشاء، که تعقل و برهان را اصیل می داند تعقل و برهان را مبتنی بر شناخت نور موجود از موضوع می داند.
خورشید حیات نابغه سهرورد اگر چه زود غروب کرد اما شعاع اندیشه و آثار او تا امروز همچنان غرب و شرق عالم را درنوردیده است؛ پاره ای از این آثار عبارتند از:
1- حكمه الاشراق 2- تلویحات 3- المشارع و المطارحات
4-هیاكل النور 5-كلمه التصوف 6-رساله عقل سرخ
7-آواز پر جبرئیل 8-روزی با جماعت صوفیان 9-رساله فی حاله الطفولیه و...
نظام فلسفی اشراق:
ـ نظام فلسفی اشراق یکی از پرارزشترین نظامهای اسلامی است که اصول آن به صورتی که امروز شناخته شده است، به وسیله متفکر، عارف و عالم عظیم الشأن شهاب الدبن سهرودی تدوین و تنظیم شده است. تأثیر فلسفه اشراق بر تکامل فلسفه در ایران و بخصوص تأثیر آن بر عرفان نظری، شاید بیش از دیگر نظامهای فلسفی باشد. پایه های تاریخی فلسفه اشراق از طرفی برتعالیم بلند قرآن مجید استوار است و از طرف دیگر بر مکتب های فلسفه افلاطونی و نو افلاطونی . نیز بطور کلی، پایه های « مشرقی » (مباحث فلسفه مشرقی که ابن سینا در منطق المشرقیین به آن اشاره کرده است) هم برای آن می توان جستجو کرد . . .
ـ فلسفه اشراق علی رغم حکمت مشاء، که تعقل و برهان را اصیل می داند تعقل و برهان را مبتنی بر شناخت نور موجود از موضوع می داند. هستی از نقطه نظر فلسفه اشراق نور مجرّدی است که از اصل نورالانوار ساطع شده و عالم را فرا می گیرد.
اشراق حضوری و شهود هم در مرتبت و هم در اصالت مقدم است بر برهان و تعقل؛ و این نکته ای است که در فلسفه های جدید، خصوصا در پدیدار شناسی متعالیه « هوسرل » از اهمیت بسزایی برخوردار است؛ با این تفاوت که پدیدار شناسی هوسرل بیان ناقصی از علم حضوری در مقابل بیان سهروردی از علم حضوری اشراقی و شناخت برمبنای مشاهده اشراق است.
ـ آنچه به نام حکمة الاشراق و یا فلسفه اشراقی معروف است و بانی آنرا سهروردی می شناسیم، منحصراً در کتاب حکمة الاشراق بیان نشده است، بلکه فلسفه ای است جامع که سیر تکامل آنرا، حداقل در چهارکتاب اصلی فلسفی سهروردی، یعنی التلویحات، المشارع و المطارحات، المقاومات و حکمة الاشراق مشاهده و دنبال می توان کرد. این نکته ای است که اکثر مورخان فلسفه به آن اشاره وافی نکرده اند . . .
مراحل چهارگانه فلسفه اشراق:
1ـ مرحله تزکیه نفس و آماده شدن از برای مکاشفه، و درک بارق الهی:
در این مرحله موضوع مدرِک از أنائیت متعالیه خود آگاه می شود و به وسیله مشاهده و حدس فلسفی عالم مابعدالطبیعه و هستی متعالیه را تصدیق می کند.
2ـ مرحله مشاهده انوار الهی و کسب انوار سانحه که مبنای شناخت و علم را تشکیل می دهند.
3ـ مرحله ساختمان علم صحیح:
در این مرحله فیلسوف از حکمت بحثی و علم صوری استفاده کرده و « تجزیه » خود را که در مراحل 1 و 2 تحصیل شده است در نظام صوری برهانی مورد تحلیل قرار می دهد؛ ... و ساختمان علم بنا می شود. به عبارت دیگر، مرحله 3 مرحله اعمال روش ساختمانی علم است مبتنی بر تجربیات نفسانی، باطنی و اشراقی. حاصل این مرحله حصول علم یقینی است و نظامی دارای صورت و مشخصات خاصی است، که قابلیت تحلیل فلسفیِ مطالب را دارا می باشد؛
4ـ مرحله تدوین حاصله از مراحل 1 تا 3.
یعنی پس از تحصیل یقین فیلسوف می باید نتایج تجربیات خود را مدون سازد. در این مرحله، برای تدوین نتایج، دو نوع «زبان» به کار بسته می شود، یکی زبان فلسفی عادی که مبتنی بر علم صوری است، و دیگر زبان تمثیل. از نقطه نظر سهروردی، زبان تمثیل گویاترین زبان برای بیان نتایج تجربیات اشراقی است.
پی نوشت:
* حكمت درعربی = فلسفه در فارسی
مسلمین لغت فلسفه را از یونان گرفتند، صیغه عربی از آن ساختند و صبغة شرقی به آن دادند و آن را به معنی مطلق دانش عقلی به كار بردند. (همه دانشهای عقلی در مقابل دانش های نقلی از قبیل: لغت، نحو، صرف، معانی، بیان، بدیع، عروض، تفسیر، حدیث، فقه، اصول، را تحت عنوان كلی فلسفه نام می بردند) و فیلسوف به كسی اطلاق می شد كه جامع همه علوم عقلی آن زمان و اعم از الهیات و ریاضیات و طبیعیات و سیاسیات و اخلاقیات و منزلیات بوده باشد و به این اعتبار بود كه می گفتند «هر كس فیلسوف باشد جهانی می شود علمی مشابه جهان عینی».
فلسفه (یعنی علم عقلی) بر دو قسم است نظری و عملی. فلاسفه اسلامی به دو دسته تقسیم می شودند: فلاسفه اشراق و فلاسفه مشاء سردسته فلاسفه اشراقی اسلامی، شیخ سهروردی از علمای قرن ششم و سردسته فلاسفه مشاء اسلامی، شیخ الرئیس ابوعلی بن سینا به شمار می رود. اشراقیان پیرو افلاطون، و مشائیان پیرو ارسطو بشمار می روند. تفاوت اصلی روش اشراقی و روش مشائی در این است كه در روش اشراقی برای تحقیق در مسائل فلسفی و مخصوصاً «حكمت الهی» تنها استدلال و تفكرات عقلی كافی نیست، سلوك قلبی و مجاهدات نفس و تصفیه آن نیز برای كشف حقایق ضروری و لازم است اما در روش مشائی فقط تكیه بر استدالال است.
ما قبل از شیخ اشراق در سخن هیچ یك از فلاسفه مانند فارابی و بوعلی و یا مورخان فلسفه مانند شهرستانی نمی بینیم كه از افلاطون به عنوان یك حكیم طرفدار حكمت ذوقی و اشراقی یاد شده باشد و حتی به كلمه اصطلاحی «اشراق» هم برنمی خوریم. شیخ اشراق بود كه این كلمه را بر سر زبانها انداخت و هم او بود كه در مقدمه كتاب حكمت اشراق گروهی از حكمای قدیم، از جمله فیثاغورس و افلاطون را طرفدار حكمت ذوقی و اشراقی خواند و از افلاطون به عنوان « رئیس اشراقیون » یاد كرد.
--------------------------------
منابع:
1- انواریه (ترجمه و شرح حکمة الاشراق سهرودی)، محمد شریف نظام الدین احمدبن الهروی، با مقدمه و تصحیح ضیایی و آستیم، انتشارات امیر کبیر،1358
2- دائرة المعارف فارسی، غلامحسین مصاحب، جلد اول، ص 1384
3ـ برگرفته از كتاب: آشنایی با علوم اسلامی، استاد مطهری، جلد اول